بایگانــی مرداد 1392 - دل نوشت شخصی حمزه پاپی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چـــــه زیـــــباست حس خــدا

رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته *****                         مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته

سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم*****                 که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته

تحمّل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی *****                   شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته

مزن از نا امیدی دم که آنطفل دبستانی*****                           شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته

*************************************************************************

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
 
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم.

 سهراب سپـــهری*

*************************************************************************

چه زیباست رسیــدن به معشوق حقیقی آری خدای خوب




تاریخ : چهارشنبه 92/5/23 | 11:23 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

حواسمـــان باشد . . .

تاریخ : پنج شنبه 92/5/10 | 6:17 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر

آرزوکـــردن

از خدا پرسید :

اگر در سرنوشت ما همه چیز را از قبل نوشته ای آرزو کردن چه سود دارد؟

خداوند لبخندی زد و گفت :

شاید در سرنوشتت نوشته باشم : هر چه آرزو کرد .



تاریخ : پنج شنبه 92/5/10 | 6:15 عصر | نویسنده : حمزه پاپی | نظر
       



  • paper | فروش رپورتاژ | برف نوشته دیزاین
  • خرید لینک | اسکریپت های آسان